سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندی که از دانشش استفاده می شود، از هزار عابد بهتر است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

چشمای خیس من

 
 

اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید

ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!!


حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده!


تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !


تا حالا هر چی التماس کرده دخترای ناز ایرونی که سهله یه وزغ ماده هم تحویلشون نگرفته!!


توی دانشگاه نمره های ماکزیمم دخترا رو دیده و برای اینکه کسی نفهمه آی کیوش در حد کلوخه مجبوره بشینه برای دخترا حرف در بیاره


تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تمیزی و خوشتیپی خواهرش مدام زدند تو سرش


از اینکه با صد نوع مدل موی مختلف و خط ریشای عجیب غریب نمیتونه قیافه مثل اژدهاشویه کم شبیه آدما بکنه به دخترای ایرونی که با آرایش زیباتر میشند حسودی می کنه


می بینه یک نفر تو دنیا پیدا نمیشه که فقط یه بار منتشو بکشه و باید یه عمر ناز کش باشه


می بینه خیلی از مردا و پسرای اطرافش (وحتی خودش) حاضرند با اشاره یه خانم همه چی شونو فدا کنند اون وقته که یه جاش به شدت میسوزه


 
ماجرای سفر(یکشنبه 87 آذر 10 ساعت 8:21 صبح )

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!



 
موضوع:

:پسر
.با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
. کارت رو داخل دستگاه میذارن.

. کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

. پول و کارت رو میگیرن و میرن.


دخترها:


. با ماشین میرن دم بانک.

. در آینه آرایششون رو چک میکنن.

. به خودشون عطر میزنن.

. احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.

. در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.

. در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.

. بلاخره ماشین رو پارک میکنن.

. توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.

. کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.

. کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.

. دنبال کارت عابربانکشون میگردن.

. کارت رو وارد دستگاه میکنن.

. توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.

. کد رمز رو وارد میکنن.

ده دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن

. کنسل میکنن.

. دوباره کد رمز رو میزنن.

. کنسل میکنن.

. دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه.

. مبلغ درخواستی رو میزنن.

. دستگاه ارور (خطا) میده.

. مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.

. دستگاه ارور (خطا) میده.

. بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.

. انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن.

. پول رو میگیرن.

. برمیگردن به ماشین.

. آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.

. توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.

. استارت میزنن.

. پنجاه متر میرن جلو.

. ماشین رو نگه میدارن.

. دوباره برمیگردن جلوی بانک.

. از ماشین پیاده میشن.

( کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذارن برای آدم

. سوار ماشین میشن.

. کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.

. آرایششون رو توی آینه چک میکنن.

. احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.

. میندازن توی خیابون اشتباه.

. برمیگردن.

. میندازن توی خیابون درست.

. پنج کیلومتر میرن جلو.

. (ترمز دستی رو آزاد میکنن )میگم چرا انقدر یواش میره



 
دلم می خواد گریه کنم(شنبه 87 آذر 9 ساعت 8:59 عصر )

دلم می خواد انقدر گریه کنم که یکی بیاد بغلم کنه بگه چرا گریه می کنی

دلم می خواد انقدر گریه کنم که با اشک من تموم موجودات سیر آب شن

دلم می خواد انقدر گریه کنم که هر کسیو میبینم باهام گریه کنه

دلم می خواد انقدر  گریه کنم که تموم آدما بهم بگن دیوونه

دلم می خواد انقدر گریه کنم که دیگه خنده تو دنیا معنی نداشته باشه

دلم می خواد انقدر گریه کنم که گریه من از بارون بیشتر باشه

دلم می خواد انقدر گریه کنم که ابرا هم با من گریه کنن

دلم می خواد انقدر گریه کنم که معنی عشق رو بفهمم

دلم می خواد انقدر گریه کنم که معنی با تو بودن رو می فهمیدم

ولی افسوس افسوس افسوس افسوس  



 
فرق نیمرو درست کردن دخترا و پسرا(پنج شنبه 87 آذر 7 ساعت 7:24 عصر )


موضوع:

خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟


?-ماهیتابه را میزارن رو گاز
?- توی ماهیتابه روغن میریزن
?- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
?- تخم مرغها رو میشکنن و نمک توی ماهیتابه میریزن
<> ?- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

 

آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟


?- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
?- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
?- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
?- توی ماهیتابه روغن میریزن
?- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
?- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
?- چند تا فحش میدن
?- دنبال کبریت میگردن
?- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
??- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
??- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
??- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
??- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
??- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ?? تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
??- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
??- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
??- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
??- دنبال نمکدون میگردن
??- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
??- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
??- نمکدون رو پر از نمک میکنن
??- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
??- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
??- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه <>

??- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
??- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
??- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
??- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
??- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
??- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
??- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
??- دنبال ظرفهای مسی میگردن
??- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
??- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
??- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن و چند تا فحش میدن
??- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
??- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
??- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
??- چند تا فحش میدن و بلند میشن
??- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
??- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
??- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
??- با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
??- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
??- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چون محو تماشای تلویزیونند زبونشون رو گاز میگیرند و چند تا فحش میدن



   1   2      >