سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]

چشمای خیس من

 
 
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم(دوشنبه 87 بهمن 7 ساعت 12:46 عصر )
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمیذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم
دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم
از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم
دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم
موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا
کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نمیذاشتم
حتی من به آرزوهات تو رو آخر میرسوندم
میرسیدی تو من اما آرزو به دل میموندم
هی میخواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط میزد خیالمو
توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم
انقده رفتم و رفتم انقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست
هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتن عشق تو باعث شه
اگه مردم تو بدون چه کسی وارثه شه


 
اگه مردی بخون(جمعه 87 آذر 15 ساعت 3:53 عصر )
1.همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می شود

2.مدت زمان مکالمه‌ی تلفنی شما حداکثر30 ثانیه است

3.برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید

4.در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می‌کنید

5.دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند

6.جنسیت شما در موقع مصاحبه‌ی استخدام مطرح نیست

7.لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.

8.ظرف مدت 10دقیقه می‌توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید

9.همکارانتان نمی‌توانند اشک شما را در بیاورند

10.گر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی گیرد

11.رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است

12. با یک دسته گل می‌توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید

13.وقتی مهمان به خانه‌ی شما می‌آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید

14.بدون هدیه می‌توانید به دیدن تمام اقوام و دوستانتان بروید

15.می‌توانید آرزوی هر پست ومقامی را داشته باشید

16.حداقل بیست راه برای بازکردن در هر بطری نوشابه‌ی داخلی یا خارجی بلد هستید

17.ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید

18.هر ساعتی دلتون بخواد میتونید از خونه بیرون برید و هر ساعتی دلتون بخواد میتونین برگردین

19. ... و بالاخره روزی یک پیرمرد موفق خواهید شد


 
فرق حمام کردن آقایون و خانمها(جمعه 87 آذر 15 ساعت 3:51 عصر )
یک دختر در حمام
ساعت ? بعد از ظهر
1ـ لباساشو رو درمیاره? رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره
2ـ در حموم رو از تو قفل میکنه? جلوی آیینه می ایسته? شکمش رو که تمام مدت داده بود تو? میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش
3ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت?مو? بدن? کف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان
4ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده? پرپشت کننده? براق کننده و...میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده
5ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره
6ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ?? میشماره
7ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه
8ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی
9ـ موهاش رو حسابی می چلونه? حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده? احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته
10ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده
11ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت
12ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه
13- چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه
14ـ 90 دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه

یک پسر در حمام
1ـ همون طور که رو تخت نشسته ? لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق
2ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم
3ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ? فیگور راست? نیم ساعت قربون صدقه خودش میره? (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان 4ونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه
4ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز? آبی? بنفش
5ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره
6ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون
7ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره
8ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا
9ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده? آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش
10ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش
11ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه
12ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق
13ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ? دقیقه ای لباس می پوشه
ساعت5 بعد از ظهر


 
اگر از پسرهای پشت کنکور بپرسید برای چه می‌خواهند به دانشگاه بروند جواب حقیقی آنها این خواهد بود: دختربازی .


اگر از دخترها بپرسید: میگویند برای انتخاب شوهر .


حالا تکلیف اون خانواده بدبخت روشنه که جوونشون را می‌فرستند دانشگاه که مثلا درس بخونه.

میدونید توی محیط دانشگاه چه خبره؟ نه؟ پس اینو بخونید:



* سری به یکی ازخانه های دانشجویی پسرها میزنیم. سه پسر در گوشه ای مشغول پاستور بازی هستند و حسابی جر میزنند. آنقدر حواسشان پرت است که یادشان رفته غذا بالای اجاق داردمی‌سوزد.


* حال سری به خوابگاه دخترها میزنیم. سه دختر ساعت 12 شب ملحفه‌ها را به هم گره زده‌اند و ازپنجره‌ی اطاق مشغول کشیدن پسری به اطاق خودشان که طبقه دوم است هستند. ناگهان صدای آژیر پلیس که از آن نزدیکی می‌گذرد می‌آید و دخترها از ترس ملحفه ها را ول می‌کنند. پلیس به طرف او می‌آید و چند روز بعد به پسرک می‌گوید ما اصلا شما را ندیده بودیم.


* سری به یکی از کافی شاپهای اطراف دانشگاه میزنیم. یک پسر و دختر کنار هم مشغول حرف زدن هستند. بعد از مدتی پسره با دادن قول ازدواج کردن دختره رو خر میکنه و شروع میکنن به حرفهای عاشقونه بعد از مدتی هم از هم جدا می‌شوند نه کک این میگزه نه اون.


* سر یکی از کلاسهای درس هستیم 4 پسر پشت سر دختری نشسته‌اند و با تلاش زیاد طوریکه نه دختره و استاد و نه بقیه دانشجویان بفهمند دارند با گچ پشت مانتوی دختره می نویسند (من خرهستم).


* ماه رمضونه دانشجویان. صاحبخانه پسرها دلش به حال آنها می‌سوزه و برای آنها سوپ میاره.

پسرها بلافاصله سوپ را در ظرفی از ظروف خودشان خالی می‌کنند و برای دخترهای دانشجوی همسایه می‌برند که بله، اینو ما پختیم. دخترها فکر می‌کنند که اینها دیگه آدم شده‌اند و با تعارف سوپ را می‌گیرند. غافل از اینکه پسرها...


حقیقت اصلی دانشگاه اینه !!!!!!


 
اعتماد به نفس کاذب در پسران!!(جمعه 87 آذر 15 ساعت 3:43 عصر )
این یک بیماری مسری در پسران است. اگر برادر و یا دوست‌پسر و یا پسر شما این بیماری را بگیرد یقین بدانید که در عرض کمتر از یک هفته کل پسران محل را مبتلا میکند. پس برای جلوگیری از این بیماری اگر کسی را مشاهده کردید که مبتلا است حتمآ او را قرنطینه کنید.

علایم این بیماری:

1- گذاشتن ریشهای نخ قیطونی.

2- طرز نگاه کردن به صورت عجیب غریب.

3- تکرار جمله‌ی «هوش پسران بیش ازدختران است».

4- ایستادن زیاد رو به روی آینه.

5- استفاده از جملاتی شبیه: «همین که گفتم»، «حرف من درسته»، «حرف مرد حرفه» و....

6- مخالفتهای پی در پی.

7- پایین بردن شخصیت دختران برای تقویت روحیه.

8- خواندن اشعار پر محتوا از قبیل: «پسرا شیرن مثل شمشیرن». (دوپینگ)

9- روزی ?? دفعه شنیدن «پسر پسر قند عسل» توسط مامان جون یا کاست ضبط شده توسط مامان جون.

10- خواندن کتابهایی از قبیل:

چگونه اعتماد به نفس خود را بالا بریم؟

انرژی درمانی

تقویت اراده در ?? روز

من بهترینم